«او» داشت کتابهایش را مرتب می کرد و «من» هم فعالیتهای اینترنتی ام را سروسامان می دادم.
چند کتاب دستش بود که آمد کنارم ایستاد. کتابها را گذاشت روی میز و گفت:
یکی از یاران امام صادق علیه السلام، خدمت امام رسید و گفت آقا جان! خانواده من هم عقیده ام نیستند اما من با آنها ارتباط دارم تا بتوانم جذبشان کنم.
امام می فرمایند این کار را نکن. می گوید: آقا از این میترسید که شبیه آنها بشوم؟
امام فرمودند: از این می ترسم که شبیه همان یار موسی بشوی. قصه اش را که می دانی؟
گفت: نه یابن رسول الله!
امام فرمودند: پدر یکی از یاران حضرت موسی، در دستگاه ظلم فرعون بود. وقتی همه یاران حضرت موسی، وارد دریا شدند، او رفت تا پدرش را هدایت کند. موسی به او گفت نرو! گفت نمی توانم پدرم را در این وضعیت رها کنم. سریع برمیگردم. رفت اما هرچه کرد نتوانست او را برگرداند. سریع برگشت اما هنوز به یاران خود نرسیده بود که آب دریا به سرجایش برگشت و او همراه گمراهان، غرق شد!
«او» دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: حواست باشد مثل یار حضرت موسی نشوی!
--------------
پ ن: گاهی به امید هدایتی و کار خیری دست به عملی می زنیم اما بیشتر غرق شدن دارد تا هدایت!
Design By : Pichak |